دیکشنری
داستان آبیدیک
منفجر کردن
english
1
general
::
explode, blow up
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
منعقدکننده
منعم
منعکس
منعکس ساختن
منعکس سازنده
منعکس شدن
منعکس کردن
منعی
منغص
منغص کردن
منغمز
منفجر
منفجر شده
منفجر شونده
منفجر نشده
منفجر کردن
منفجره
منفذ
منفذ دار
منفرج
منفرد
منفرد ذکر کردن
منفرد سازی
منفردا
منفردا و مجتمعا
منفردا و مشترکا
منفژره
منفسخ
منفصل
منفصل کردن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید